خاطرات شیرین از روزگار بدون موبایل، روزگار تلفن های قدیمی

0

خاطرات شیرین روزگار بدون موبایل

خاطرات شیرین از روزگار بدون موبایل

بسیاری از ما سال‌هاست که تلفن همراه در اختیار داریم و شاید تقریبا از یادمان رفته زمانی که موبایل نداشتیم زندگی چگونه بود. این وضعیت برای بچه‌هایی که نسل موبایل هستند اصولا غیر قابل درک است که دنیا چه شکلی داشت!

اما نسل قدیمی‌تر خوب به یاد دارند که زمانی که موبایل نبود، شماره بسیاری از دوستان و اقوامشان را از حفظ بودند ولی الان به جز شماره موبایل خود، شاید فقط شماره پلیس را از حفظ باشیم! و بچه‌های امروزی اصلا درکی ندارند که چرا باید شماره‌ها را حفظ کرد! خیلی ها هم هستند که بدلیلی تعویض خط متعدد حتی شماره خودشان را هم حفظ نیستند.

ولی حالا قطعا شاید مرور خاطرات برای ما که روزگار بدون موبایل را پشت سر گذاشته‌ایم بسیار جالب باشد و البته شاید برخی از آنها را به کل از یاد برده باشیم.

  • قبل از موبایل وقتی با کسی قراری داشتی حتما از چند دقیقه قبل جلوی در خانه، منتظر او می‌ایستادی.
  • جوان‌هایی که ساعت خاصی منتظر تماس دوستانشان بودند، دائماً کنار تلفن پرسه می‌زدند تا حتما قبل از والدینشان و با اولین زنگ، گوشی را بردارند! قدیمی‌ها متوجه منظورم هستند!
  • قبلا تلفن‌های ثابتی که منشی داشتند، یکی از آپشن‌های خوب محسوب می‌شد که به محض بازگشت به خانه سراغ پیام‌گیر می‌رفتند و الان دیگر کسی از این امکان اصلا استفاده‌ای نمی‌کند.
  • قبلا جوانترها به پدرها التماس می‌کردند تا خط دوم دیگری برای خانه خریداری کنند تا آنها بتوانند مدت‌های طولانی با دوستانشان در تماس باشند.
  • قدیم‌ها اگر کسی دوربین داشت قطعا در مسافرت‌ها و بیرون رفتن‌ها به او تاکید می‌شد که حتما باشد و البته حتما دوربینش را جا نگذارد!
  • قدیم‌ها کسی با ماشین به نزدیک خانه می‌رسید با بوق حضورش را اعلام می‌کرد و خبری از تک زنگ‌های امروزی نبود.
  • قبلا نقشه‌های کاغذی بسیار کاربرد داشتند و تقریبا در هر خانه‌ای یک نقشه آن هم از نوع کتابی پیدا می‌شد.
  • قدیم‌ها از کارت‌های تلفن برای تماس‌های خارج از کشور استفاده می‌شد و باید این کارت‌ها را از دکه‌های روزنامه فروشی خرید می‌کردید.
  • قبلا هر شماره‌ای که کسی بلد نبود سراغ 118 می‌رفت اما اکنون شاید بسیاری از ما سال‌هاست که با این شماره تماس نگرفته‌ایم و جوانترها شاید اصلا 118 را نشناسند!
  • بعضی‌ها قدیم‌ها وقتی با منزل دوستشان تماس می‌گرفتند و پدر مادرها گوشی را بر می‌داشتند صدایشان را عوض می‌کردند یا خود را شخص دیگری معرفی می‌کردند. بعضی هم درجا قطع می‌کردند و دوباره زنگ می‌زدند تا دوستشان خودش گوشی را بردارد. برای همین پدر مادرها هم فهمیده بودند و وقتی تلفن برای بار دوم زنگ می‌زد به بچه‌ها اشاره می‌کردند که “با جنابعالی کار دارند!” این موضوع گاهی هم باعث مشاجراتی می‌شد و بچه‌ها می‌گفتند چرا گوشی را برداشتید و پدر مادرها می‌گفتند خب مگه لال هست که با ما حرف نمی‌زنه! یادش به خیر.
  • قدیم‌ها وقتی موبایل نبود در هر جایی که اتاق انتظار بود، همه یا زیرچشمی به هم دیگر نگاه می‌کردند، یا مجلات سه سال قبل روی میز انتظار دکترها را هزار بار ورق می‌زدند. البته اگر قبلی‌ها زودتر مجله را دست نگرفته بودند!
  • امان از پیچیده شدن سیم تلفن‌های ثابت قدیمی که مصیبتی بود و هر چند روز یکبار گوشی را باید آویزان می‌کردی و ور می‌رفتی تا گره نخورد. این گره سیم به خصوص وقتی با دوستی میخاستی با عجله حرف بزنی باعث می‌شد که گوشی و تلفن با هم از روی زمین بلند شود.
  • همه مجبور بودند سر وقت خود را به محل قرار بگذارند چون وقتی از خانه بیرون می‌زدید دیگر دسترسی تا زمان رسیدن به قرار ممکن نبود.
  • سر کلاس بچه‌ها برای این که با هم حرف بزنند تکه کاغذی را چند بار بین خودشان رد و بدل می‌کردند و گاهی بین راه بچه‌های دیگر کاغذ را می‌قاپیدند و جر و بحث شروع می‌شد. گاهی هم معلم‌ها انگار دنبال شکار این کاغذها بودند و سرنخ‌های خوبی به دست می‌آورند!
  • وقتی پدر مادرها قرار بود جایی دنبالمان بیایند، حتی اگر ساعت‌ها طول می‌کشید چاره‌ای جز منتظر ماندن و البته بی‌اطلاعی نبود.
خاطرات شیرین روزگار بدون موبایل
  • سکه‌های 2 ریالی و 5 ریالی و بعدها انواع سکه برای تلفن همگانی هم داستانی داشت و نایاب بود. باید پول خرد خرید می‌کردیم! یادش به خیر. بعدها تلفن‌های کارتی آمدند و عمرشان هم زیاد کفاف نیافت حالا تلفن‌های کارتی هم جمع شده‌اند. حتما یادتان هست پشت در باجه تلفن عمومی چند نفر با سکه به شیشه می‌زدند که زودتر بیرون بیا و جوانترها همیشه دنبال باجه‌های خلوت می‌گشتند.
  • قدیم‌ها همه کلی شماره تلفن حفظ بودیم. اما الان چند شماره را از حفظ هستیم؟
  • قبلا بچه‌ها صدای پیامگیر تلفن‌ها را ضبط می‌کردند و بعضی‌ها هم سعی می‌کردند با جوک و بامزه‌بازی این پیام‌ها را ذخیره کنند.
  • قدیم‌ها سوتی‌ها هم زیاد بود و گاهی صدای خواهرها و برادرها و گاهی هم پدرها با پسرها اشتباه گرفته می‌شد و کلی چیزهایی که نباید گفته می‌شد، گفته می‌شد و بعضی‌ها هم تا می‌فهمیدند طرف اشتباه گرفته صدایش را در نمی‌آوردند و کلی حرف می‌زدند و حرف می‌کشیدند! یادش به خیر.
  • بعضی پدر مادرها کلی سوالات مشخص از تماس گیرندگان داشتند و بچه‌ها هم آماده بودند یکسری جواب کلیشه‌ای از قبل آماده کنند تا پس از پایان سوالات بتوانند با دوستشان حرف بزنند.
  • قدیم‌ها خیلی از تماس‌ها باید در زمان مشخصی گرفته می‌شد چون می‌دانستیم در ساعت مشخصی فلان فامیل‌مان خانه هستند یا از سر کار برگشته‌اند.
  • از حال دوستانمان تا تماس بعدی کاملا بی‌خبر بودیم و مثل امروز نبود که ثانیه به ثانیه در جریان کارها و برنامه‌ها و سفرها و رابطه‌ها و خیلی از مسایل جزیی دیگرشان باشیم.
  • تماس‌ها فقط دو نفره بود امکان تماس چندنفره‌ای وجود نداشت. باید زنگ می‌زدی با یکی هماهنگ می‌کردی بعد قطع می‌کردی با فرد دیگر تماس می‌گرفتی و دوباره نتیجه باید منتقل می‌شد و …. یادش به خیر!
  • خطر همیشگی وصل کردن تلفن به پریز اشتباه هم عالمی داشت. اگر به جای سوکت تلفن، گوشی را به برق وصل می‌کردی، گوشی می‌سوخت و شب باید جواب کلی را می‌دادی و تعمیر لازم بود.
  • قبلا در بعضی خانه‌ها دو گوشی تلفن بود و پیش می‌آمد که یکی یواشکی گوشی دوم را بر می‌داشت و به قولی فضولی و جاسوسی می‌کرد. این کار البته باید خیلی سریع و بی‌صدا انجام می‌شد تا کسی متوجه نشود. گاهی هم که بچه‌ها به شک می‌افتادند از اتاق بیرون می‌رفتند تا مطمئن شوند نفر سومی در کار نیست و کسی گوشی دوم خانه را بر نداشته است. یادش به خیر!
  • تلفن‌های ثابت قدیمی البته گزینه انتظار تماس یا به قول جوونای امروزی Call waiting نداشتند و همیشه استرس این که شاید کسی چندین بار تماس گرفته وجود داشت و یکی از جر و بحث‌های در خانه‌های قدیمی همین اشغال بودن بیش از حد تلفن بود. کمی بعد گزینه پشت خطی آمد و بچه‌ها با خیال راحت تا صدای بوقی نمی‌آمد یک دل سیر حرف می‌زدند. اما از شنیدن صدای تماس پشت خطی متنفر بودیم و باید گوشی را قطع می‌کردیم چون اگه پدر خانواده پشت خط بود و جوابی نمی‌گرفت، حتما عصبانی می‌شد.
  • قبلا برای استفاده از اینترنت باید با بقیه هماهنگ می‌کردی و اجازه می‌گرفتی چون استفاده از اینترنت از طریق تلفن ثابت باعث اشغالی می‌شد. یادش به خیر!
  • قدیم‌ها وقتی موبایل نبود و خانواده‌ها مسافرت می‌رفتند، تمام بچه‌ها پا به پای پدرها و مادرها سرگرم انجام کاری می‌شدند و همه دور هم بودند تا خوش بگذرد و البته زود بگذرد و اما حالا که موبایل آمده بچه‌ها را سر سفره شام هم نمی‌توان پیدا کرد چه برسد در مسافرت‌ها. یادش به خیر!

خلاصه آنکه بچه‌های امروزی ارتباطات سریع‌تر و هر لحظه و هر مکان را تجربه کرده و می‌کنند و مثل ما روزهایی تلفن ثابت را پشت سر نگذاشته‌اند. باورش سخت هست اما وقتی این مسایل را برای یک بچه 15 ساله می‌گویی، انگار یک پدر بزرگ یا مادر بزرگ برای نوه‌اش خاطره تعریف می‌کند.

چه روزگاری داشتیم، یادش به خیر!

(منبع:عصرارتباط)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *